خاطرات علیرضا بیرانوند از زبان خودش
- من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن.
من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن.
- نه، اصلا. من آزارم به یک مورچه هم نرسید. واقعا فکر نمی کنم تا الان کسی از اقوام و همسایه ها از من ناراضی بوده باشد. مثلا بیاید بگوید علیرضا شیشه خانه ما را شکسته یا علیرضا ما را اذیت کرده... اصلا! برعکس، دیگران خیلی سر مرا با سنگ شکسته اند، شیشه های خانه مان را شکسته اند و من عکس العملی نشان ندادم ولی خب من آدم رکی هستم و همیشه حرفم را می زنم.
یعنی عشق فوتبال در تو جوری نبود که هر روز شیشه های خانه مردم بریزد پایین؟
- نه، عشق فوتبال در من جوری بود که همیشه با پدرم بر سر خواستن فوتبال دعوا می کردم. پدر من هم چون دستش به من نمی رسید وسایلم را پاره می کرد. وقتی بابا وسایل ورزشی مرا پاره می کرد حس می کرد مرا یک دل سیر زده! چون می دانست وسایلم را خیلی دوست دارم و حاضرم هر کاری برای فوتبال بکنم.
علیرضا بیرانوندچه سالی وارد تهران شدی؟
- من سال 86 به تهران آمدم؛ یعنی وقتی که 15 سالم بود. من هست و نیست های فوتبال در تهران را نمی دانستم. نمی دانستم زیرگروه هایی هست، آسیاویژنی وجود دارد، من فقط سوار اتوبوس شدم تا برای فوتبال از خرم آباد به تهران بیایم. در اتوبوس یک آقایی را دیدم به اسم حسین فیض که مربی وحدت تهران بود. ما با هم صحبت کردیم. به من گفت یک تیم دارم، صد و پنجاه هزار تومان پول بده من تو را به تیم ببرم و ثبت نام کنم؛ در صورتی که من حتی کرایه به تهران آمدنم را هم از دیگران گرفته بودم! گفتم من آمده ام پیشرفت کنم و پولی هم برای خودم دربیاورم.
دیدگاه خود را ارسال کنید